توی واقعیت های زندگی دلتنگ میشی.همه ی امیدوآرزوت اینه که زودتر برسی به دانشکده.بری تو حیاط یه گوشه بشینی و منتظر بشی تا بیاد.تا خندش رو ببینی.از ضعف بیزارم.یعنی ضعیف شدم؟خودم هم نمی دونم.وقتی می ری سر کلاس همیشه نزدیک اون یه صندلی خالی هست.ولی باز هم نمی تونی ببینیش.از این خجالت بدم میاد.از این کم رویی.گاهی فکر می کنم کاش منم پررو بودم.وقتی میای تو کلاس یک صدم ثانیه که نگاهت به نگاهش می افته می بینی داره نگات می کنه.همون موقع هم داد می زنی تو دلت پس چرا نمیای جلو؟از این لجت می گیره که تازه به مذکر جماعت هم نرسیدی که انقدر ناشی ای!اما .....چرا فکر می کنم بردیا از یه جنس دیگس؟بارها و بارها خواستم بهش سلام کنم یا حتی خداحافظی ولی صدام توی گلوم خشک شد.کلاسات هم که تموم میشه انگار دنیا داره خراب میشه.و از همه بدتر هم اینه که تو رویاهات هم میبینیش.دیشب چندبار از خواب بیدار شدم.ولی دوباره چشمام رو بستم بلکه دوباره ببینمش.خدا چقدر آرزوهای آدم رو توی خوابهاش زود برآورده می کنه.توی خواب قصه ها همیشه پاک و شفافن.بکرودست نخورده.میگن نمیشه به زور از خدا چیزی رو گرفت.از مادرم خواستم دعا کنه.مثل بچه ها شدم......می ترسم.از تموم شدن ترم می ترسم.از روزی که مجبور باشم با احساساتم کنار بیام.بزدل شدم.به خودم قول دادم تا جایی که میشه انرژی منفی نفرستم.شاید واقعا صبر مشکل گشا باشه.....برام دعا کنید.
سلام !
خوبی
ممکنه خیلی وقت ها بخوای که زنده نباشی اما لطفا هیچ وقت دست به کار نشو هیچ وقت هیچ وقت ٬ ببین اگه می بینی اونیکه می خوایش پا جلو بذا رمی خوای غرورت له نشه کسی رو جلو بنداز ٬ همین رو دارم بهت بگم ٬ من احساسم رو کشتم چند سال پیش ٬ اما یه بار از کسی فقط خوشم اومد همین و بس عاشق نبودم اما پا جلو نذاشتم و بعد فهمیدم اون هم دنبال من بود ٬ ولی دیر شده بود ٬ گلم سیاه مال من هست پسر سیاه ٬ نمی دونم بگم پسر بدی هست یا خوب ٬ بهتره بگم خیلی خیلی بد هست ٬ من یک هفته هست آواره این ور و اون ور هستم ٬ دلم از همه چی گرفته اما سعی می کنم رو پا باشم ٫ اون شب هم که خواستم تموم کنم اولین بار بود که ترسیدم خیلی خیلی ترسیدم ٫ ولی نقشه جدیدی برای خودم دارم ٬ در ضمن به اون حد رسیدم که این روز ها تمومش کنم
گلم ٬ امید رو همیشه داشته باش ٬ممکنه یه روز بشی مثل من اونوقت فکر نکنم بتونی بیای پیش من .
چرا نمیشه فقط دوسش داشته باشی؟چرا افسوس نگفتنت را می خوری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟مگه عشق فقط وصال دختر خوب؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یاس خانوم راستش را بخوای عاشق شدم .واسه همینه که دوست ندارم در موردش صحبت کنم اخه اون که ادعای دوست داشتن داشت به راحتی هر چه تمام منو له کرد.فقط یه ارزو تو زندگیم دارم که شاید هم تا حالا منو زنده نگه داشته اونم اینه که لهش کنم.
سلام
از اینکه به من سر زدید خیلی ممنون
و مطالبتون زیبا و برای همین نسل بود ای شاالله خدا خداوند جراتی به شما بدهد تا بتوانید به هر کس که لایق شما هست برسید
در باره تبادیل لوگو یا لینک هم موفقم
یاحق
عزیزم هیچ وقت از ابراز احساسات پاکت نترس...
سلام قشنگ بود
فکر کنم جبران بود که می گفت:همه حاجات بشر دستخوش تغییرند به جز عشق
امیدوارم همون خدای مهربون که گفتین تو قلبتونه کمکتون کنه که حتما همینطوره
موفق باشین
در پناه همین خدای مهربون
یاسی گلم ممنون که به کلبه کوچیک منم سرزدی.
وبلاگت جالبه...اما فونتت رو نمیتونم بخونم درست!
می دونی واسه چی میخوام غرورشا بشکونم؟؟؟
واسه اینه که در اخرین باری که با هم بودیم گفت دیدی چقدر راحت داغونت کردم.راستش اول فکر انتقام نبودم اما حالا فرق می کنه.......
سلام به یاس عزیز
مرسی سر زدی
وبه قشنگی داری
موفق باشی
خیلی خوب بود
درود بر شما ...